موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان زندگی عشق مرگ قلب زماني است كه خالي از عشق باشد... اكنون زمان مرگ قلب من است؛ زيرا روح از كالبد تن خارج شده؛ زيرا هيچگونه مهري را حس نميكنم كه به بهانه اش قلبم بتپد. سال ها پيش لحظه شماري ميكردم تا زمان موعودش برسد تا قلب با دليل بتپد نه از روي اجبار، اما حالا....... امانم نميدهند شبنم هاي پر تلاطم، آنقدر اين اشك ها بي قراري كردند تا گونه هايم را نمناك كنند؛ كه حتي بغض اجازه ي حبس شدن هم پيدا نكرد. اين بار بر خلاف هميشه اشك هايم تا دروازه ي چشمانم مي آيند امّا اجازه ي خروج را پيدا نميكنند و بر روي قلبم مي چكند و آتشش را شعله ورتر ميكنند. محض اين شعله ها مادام بدنم گر گرفته است؛ نكند اين عشق سرابي باشد كه تازگيِ جانم را بگيرد. تنها يك اميد ديگر مانده است، آن هم : پرواز به سوي بي نهايت... نظرات شما عزیزان:
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است. عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.
![]() ![]() |